آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

دخترم هدیه ای از جانب خدا

15 ماهگی

1393/8/15 15:22
نویسنده : شیدا و حسام
115 بازدید
اشتراک گذاری

آرشیدا خیلی شیطنت می کرد و عاشق کثیف کاری بود و وقتی بعد از ظهر ها با هم به خانه بر می گشتیم تا لباس و کفشش رو از پاش در می آوردم شروع می کرد به ریخت و پاش و باز کردن در کابینت و هر چی توی کابینتها بود می ریخت بیرون نیگاه می کرد و می نداخت وسط سالن و من چون علاقه آرشیدا رو به این کار می دونستم محدودش نمی کردم و می ذاشتم تا اونجا که می تونه حس کنجکاویش رو مهار کنه و دوست نداشتم هی بهش بگم بکن و نکن و بیشتر محیط خونه رو کنترل می کردم تا بچه رو  و تمامی وسایل خطر ناک مثل چاقو و چنگال و میخ و سوزن رو از جلوی دستش و کابینتهای پایینی جمع می کردم تا خطری حین فضولی تهدیدش نکنه.

اولین باری که آرشیدا اسم منو به زبون آورد و خیلی واضح گفت مامان و من چقدر از شنیدن چنین کلمه ای خوشحال شدم هیچوقت فکر نمی کردم شنیدن این کلمه از زبون پاره تنت اینقدر لذت بخش باشه آرشیدا رو بغل کردم و بوسیدم و خدا رو شکر کردم و دقیقا همین روز بود که وقتی صبح آرشیدا رو بغل کردم و به ماشین بردم تا بریم سر کار خیلی واضح با صدای بلند گفت مامان نانای البته منظورش این بود که پخش ماشین رو روشن کنم و براش آهنگ بذارم. از خنده مردم اینقدر لحن حرف زدنت بامزست قربونت برم فکر کنم دیگه داری حرف می افتی.

کوچولوی نازم تا الان 15 ماه از عمر قشنگش گذشته و قدش 78 سانتی متر و وزنش 11 کیلوگرم هست و سالم و سرحال و شیطون و با نمک  داره کنار ما رشد می کنه خداوند نگهدارت عزیز دلم.

عاشورای 93 نطنز

همه ساله رسمه که در روستای جزن چیزی به اسم نخل رو روز عاشورا از مسجد بزرگ ده بیرون میارن و دور روستا می گردونن و در هر خونه ای که نخل رو زمین می ذارن صاحب اون خونه نذورات خودش رو خیرات می کنه تا اذان ظهر این کار ادامه داره و نخل رو زمان اذان به مسجد بر می گردونن و نماز ظهر و عصر رو می خونن و همه متفرق می شن. و مراسم جالبیه

آرشیدا تو این عکس داره با تعجب به نخل نگاه می کنه چون تا حالا ندیده دختر گلم

من و آرشیدا و نخل (عاشورای 93)

اینجا آرشیدا بعد از یک گردش حسابی روی خاک ولو شده و در حال استراحت هست

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)