آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

دخترم هدیه ای از جانب خدا

11 ماهگی

1393/4/16 14:15
نویسنده : شیدا و حسام
151 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 24 تیر ماه و آرشیدا 11 ماهگی رو به پایان رسونده و وارد 12 ماهگی شد این دوران برای من به عنوان یک مادر مثل برق گذشت به قول عمه فاطمه دختر شب بزرگ می شه و تو بزرگ شدنش رو نمی بینی و تا چشم بهم می زنی می بینی دخترت قد کشیده و رشد کرده. احساس می کنم که 9 ماه اول زندگی دخترم برای من بهتر سپری شد چون در خونه بودم و شبانه روز رو با آرشیدای گلم می گذروندم و تمام وقتم رو صرف بزرگ کردن و نگهداری از آرشیدا می شد اما بعد از 9 ماهگی که سرکار رفتم فقط عصر ها رو با دخترم می گذروندم و البته سعی می کردم کمبود صبح رو براش جبران کنم ولی باز هم راضیم نمی کرد .آرشیدا دختر زرنگ و با هوشیه و هر چیزی رو که یکبار بهش یاد می دی زود می گیره و انجام می ده خیلی اجتماعی و خوش برخورد ه کمتر غریبی می کنه و با همه ارتباط خوبی داره اهل بازی و بسیار پر انرژی. بچه ها رو خیلی دوست داره و باهاشون بازی می کنه. من در جایگاه یک مادر باید خیلی حواسم جمع می کردم که رفتارم گزندی به تربیتش نزنه. همیشه مقوله تربیت برام خیلی مهم بوده و هست و این استرسم برای بهتر تربیت کردنش بالا می بره.

آرشیدا از همه چیز بالا میره و کلا بالا رفتن رو دوست داره حسم بهم می گه که صعود می کنه و از مراحل ترقی به خوبی بالا می ره شایدم کوه نورد شه نمی دونم ولی به هر حال براش آرزوهای خوب دارم .دوست ندارم خیلی بهش بگم بکن یا نکن و بیشتر می خوام که خودش تجربه کنه و با محیط و اثاثیه آشنا بشه به قول روانشناسی باید محیط رو کنترل کرد و نه کودک رو. همه چیز های خطرناک رو از جلوی دستش جمع کرده بودم و بهش اجازه می دادم با قاشق و ظروف پلاستیکی و قابلامه خونه بازی کنه تا ضمن شناخت، کاربردشون رو هم یاد بگیره . آرشیدا طبیعتش گرمه و خیلی زود احساس گرما می کنه از جاهای خنک و چیز های خنک خیلی خوشش میاد عاشق بستنی و یخ و آب یخ هست و هر وقت می خوابه دوست نداره روش پتو بکشی و یک ملحفه نازک بیشتر می خواد .هر موقع در یخچال رو باز می کردم هر جا بود خودش به زور می رسوند و می رفت تو یخچال و من باید به زور میآوردمش بیرون. عصر ها جلوی در ورودی می نشست و دَ دَ می کرد و اشاره می کرد تا در رو باز کنیم و بره بیرون . الان که تابستون بود پیش مامان صدیقه می ذاشتمش و رابطه خوبی هم با هم داشتند و این خصلت خوب آرشیدا باعث می شد تا سریع با شرایط کنار بیاد. به خاطر خوش اخلاقی همه از پس نگهداریش بر میومدن و این موضوع به نفع من بود چون دیگه کمتر دغدغه برای نگهداشتنش داشتم.

 خدایا بازم به خاطر هدیه ای که بهم دادی ممنون.

این توپ آرشیدا خیلی دوست داره

آرشیدای موتور سوار

البته روی این تخت دیگه جاش نمی شد ولی چون دوستش داشت جمعش نردم و باهاش بازی می کرد.

آرشیدا خانم در خال فضولی

آرشیدا در حال رانندگی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)