28 ماهگی

آرشیدا: مامان سییچ بده بریم

مامان: سییچ چیه؟ مامانی

آرشیدا : سییچ بزنم ماشین بره

مامان: آهان منظورت سوئیچ ماشینه تازه فهمیدم بیا مامانی در را باز کن بشینیم تو ماشین حرکت کنیم

آرشیدا سوئیچ رو می گیره و قفل در رو باز می کنه و می شینه جای راننده و سوئیچ رو در جاش قرار می ده و ماشین روشن می کنه و مامانی از تعجب شاخ در میاره یعنی بچه دو ساله می تونه ماشین روشن کنه

مامان: وای خدایا باید خیلی حواسم جمع کنم شیطونک مامان اصلا توقع نداشتم ماشین بتونی روشن کنی آخه وورووجک چجوری یاد گرفتی.

این اتفاق امروز برای مامانی و آرشیدا افتاد و مامانی فهمید که دختر کوچولوش استعداد شدید در رانندگی داره و این یکی از استعدادهای آرشیدا بود که توسط مامانش کشف شد.

جالب اینجاست که من به عنوان مادر فکر می کردم سطح یادگیری بچه ها هم مثل ما بزرگترهاست البته ما و بچه ها در یک سطح یادگیری هستیم اما کودکان به دلیل اینکه در زمان حال زندگی می کنن و فکرشون درگیر هیچ موضوعی نیست سطح یادگیریشون بالا و فوق العادست پس اینجا هم کشف کردم که اگر آدم بزرگها هم مثل بچه ها در حال زندگی کنن و به ذهن بی ذهنی برسند می تونن مانند کودکان سطح یادگیریشون رو بالا ببرن. کودکان از هر لحضه زندگی لذت می برن و همه اینها به دلیل در لحظه زندگی کردنه کاش بتونم از آرشیدا یاد بگیرم تا در لحظه زندگی کنم.

عزیزی می گفت در گذشته زندگی کردن افسردگی میاره و در آینده زندگی کردن اضطراب و کسانی که در حال زندگی می کنن آرامش دارن پس هر لحظه که در آرامش بودی بدان که در حال زندگی می کنی و هر وقت مضطرب بودی بدون در گیر افکاری هستی که قراره اتفاق بیفته و هنوز به وقوع نپیوسته و اگر افسرده شدی یعنی در خاطرات گذشته گم شدی. واقعا بچه ها درسهای خوبی به ما می دن و خیلی خوب میشه درست زندگی کردن رو ازشون یاد گرفت.

آرشیدا: مامان شیدا ببین هوا تاریک شده ماه اومده

مامان: آره عزیزم وقتی شب میشه ماه میاد تو آسمون چقدر قشنگه

آرشیدا: مامان نترسیا شب قشنگه ماه مهربونه

مامان: نه من نمی ترسم مگه تو می ترسی

آرشیدا: ننننننننننننننننننهههههههههههه ماه برای منه دوسش دارم

مامان: باشه برای تو حالا بخواب تا صبح که از خواب بیدار شدی خورشید هم برای تو باشه

آرشیدا: شب بِر

مامان : شب بخیر دختر قشنگم